افکار ذهن خشمگین

ای نام تو بهترین سر آغاز   |   بی نام تو نامه کی کنم باز

این پست صرفا واسه خاطرات و حرف دل های روزانه است شاید هر روز شاید چند روز یه بار اپدیتش کنم و البته با تاریخ زدن حرف های هر روزم رو جدا میکنم با روز های دیگه به امید ارامش بیشتر

تمام

ای نام تو بهترین سر آغاز   |   بی نام تو نامه کی کنم باز

این پست صرفا واسه خاطرات و حرف دل های روزانه است شاید هر روز شاید چند روز یه بار اپدیتش کنم و البته با تاریخ زدن حرف های هر روزم رو جدا میکنم با روز های دیگه به امید ارامش بیشتر

تمام

چند روز پیش (تابستون چند روز بعد کنکور ) تو کلاس مکالمه زبان نشسته بودم و یکی از شاگردا از استاد میپرسید استاد به نظرت برای همه ی درس ها کلاس کنکور بردارم یا برای چندتاشون ؟ یا مثلا قلم چی خوبه یا فلانی علوی و این چرتو پرتا .

استاد خودش میدونست که شرکت تو این کلاسا اشتباهه و تو پاکت بهش گفت ولی متوجه نشد از بس کودنه خلاصه استاد گفت تو درس های اصلی مثل ریاضی و فیزیک و اینا رو کلاسشو برو بقیشو بشین خودت بخون ( دقت کنید از تابستون داشت شروع میکرد خوندن دقیقا یه سال ) اینم گفت باشه و هفته بعد اومد گفت همه ی درس ها رو کلاسشو برداشته و میخواد بره دیگه این کسخول خان بریم ادامه .

 تازگی خیلی عجیب غریب شدم دیگه خودم هم موندم چمه دردم چیه نمیدونم به کدامین سو دارم میرم یه زندگی بی برنامه بدون هدف بدون دلخوشی تازه چیزایی که حال میداد دیگه برام مهم نیست و نمیچسبه کوه نمیرم باشگاه نمیرم بیرون خیلی کم میرم اونم به اصرار دوستان البته فقط یکیشون بقیه که ما رو یادشون نمی افته فقط وقتی کارشون گیره و لنگه ما هستن یادشون میوفته و خوش اخلاق میشن باهامون و نهاایت کاری که میتونن بکنن اینه که یه چیزی تو انیستا برامون به اشتتراک بزارن و همین و بس

این وبلاگ برای من حکم قلم و کاغذ داره قلمم کیبورد هست و کاغذم این وبلاگ

گاهی حرفایی هست درد و دل هایی هست که هیچکس نمیفهمه و نمیشه به کسی گفت حتی نزدیکترین اقوامت برای همین بهترین کار میتونه نوشتن باشه بهت پیشنهاد میکنم اگه ارامش فکری نداری و فکر و خیال عذابت میده شروع کنی به نوشتن , لازم نیست که فکر کنی فقط بنویس هرچی اومد تو ذهنت بنویس و اون وقت میبینی که چه تاثیری داره .

از یه جایی به بعد هرچقدر میخوای خودتو از این تنهایی لامصب دور کنی بیشتر و بیشتر احساسش میکنی هر بار زودتر از بار قبل یادت میوفته که چقدر تنهایی و دلت رو پره غم غصه میکنه , نه اینکه منزوی باشی و هیچکس اطرافت نباشه نه اینکه بهت زنگ نزنن نه اینکه دوستت نداشته باشن اطرافیانت بلکه خیلی هم بهت محبت دارن ولی وقتی همیشه مجبوری حرفایی بزنی که اونا بتونن درک کنن حرفایی بزنی که خارج از معلوماتشون نباشه اون جاست که دیگه یواش یواش احساس تنهایی مثل خوره میوفته به جونت .

سه شنبه - ۱ آبان ۱۳۹۷

سلام عزیزدلم چطوری ؟امروز حالم خوبه ، حس میکنم دارم یه کاری میکنم ، البته همچنان درسای دانشگاه رو با استاد های کسمغز باید تحمل کنما ، ولی از وقتی استادمون رو دیدم و باهام صحبت کرده واقعا کلی تو حالم فرق کرده.

مثلا دکور اتاقم رو عوض کردم البته کلا نزدمش ها به هم فقط جای میزم رو عوض کردم . میزو کشیدم کنار تخت و راحت دراز میکشم و با کامپیوترم کارمو میخونم.

از چی بگم برات ، از استادم یه سوال کردم که استاد نمیتونم کتاب اتخاب کنم واقعا گیج میشم چه کتابی میتونه برام مفید باشه ؟ نمیتوم اینو انتخاب کنم و  اینا .

سلام عزیز دل چطوری ؟

اخرین بار که خیلی اعصابم خورد بود ولی الان بهترم امیدوارم تو هم خوب باشی

میخوام از دانشگاه شریف بگم ، البته الان دانشگاه شریف درس نمیخونم و برای کارشناسی ارشد میخوام اونجا قبول بشم

بریم ادامه مطلب بقیشو بگم اینجا نوشتنم نمیاد .

سه شنبه - ۱۳ آذر ۱۳۹۷

سلام عزیز چطوری ؟ ، من که هیچ نمیدونم داستانمون چیه

نه درس میخونم نه کلاس میرم نه کار میکنم نه مطالعه میکنم هیچی یعنی روز ها یکی بعد اون یکی به بطالت سپری میشن .

نمیدونم چمه ، ولی فک کنم عاشق شدم

سلام دلبندم خوبی ؟

چه خبر عزیز ، همیشه هر وقت دلم میخواست سریع میومدم و هرچقد که دوست داشتم مینوشتم و راحت میشدم.

ولی تازگی اینقدری سرم شلوغه شده و شلوغ تر خواهد شد که الان چند روزه هی میخوام بیام و یکم باهام حرف بزنیم ولی خب نمیشه ، وقت نمیشه

مدت هاست دست به قلم نشدم هی روزگار

اخرین پستی که گذاشتم نمیدونم واسه چند ماه پیشه برم ببینم

(چک کردم)

تیر ماه 98 بوده الانم مهره ، شده 2 ماه بیشتره ، پشمام خیلی وقته ها !!!

بیخیالش حالا ، کلی برنامه ریخته بودیم و چه میخواستیم بکنیم تو تابستون و چه کارها میخواستم که بکنم ، البته منظورم تفریح نیست ، کلی برنامه داشتم واسه طراحی سایت و یشرفت خودم و همش پنبه شد اه

فکر میکنم خودمو گم کردم !

سلام عزیزم چطوری خوبی ؟

الان تقریبا اخرای امتحانای این ترم ام و وضعیت هم خوب بوده تا این جا خداروشکر.

البته نمیدونم ، چون اون امتحانی که برام مهم بوده هنوز جوابش گذاشته نشده ، البته که برام مهم ، منظورم نمیدونم پاس میشم یا نه

درسه ی یه آمار و احتمالات ، متفر از دروس ، هرچیزی که توش کامپیوتر نباشه ه .

سلام چطوری ؟ خوبی عزیز

میدونم کم پیدام ، کم میام پیشت دیگه تازگی ، نمیدونم متاسفانه یا خوشبختانه خوبه یا بده که کم میام پیشت !!!

عجیبه واسم ، روزام تکراری نیست ، اون روزمرگی رو ندارم ، یه جورایی ازش فرار کردم و دارم فرار میکنم ، میدونی احساس میکنم هیچی فرق نکرده کافی یه ، یه روز بیکار باشم تا اون بی قراری مزخرف مثه خوره باز بیوفته به جونم

اینو میگم چون دوشنبه که تعطییل بود (6 خرداد) اصلا اروم و قرار نداشتم و بیکار بودم اصلا نمیدونستم چیکار کنم واخ واخ .

سلام عزیزم چطوری ؟

اومدم باز ، الان که دارم این متنو مینویسم به اینترنت دسترسی ندارم و دارم تو کتابخونه دانشگاه داخل ورد مینویسم که بعدا  بیام و بریزم داخل وبلاگ

دیگه این روزا خیلی سخت دارن میگذرن

البته الان چهارشنبع است و روزای چهارشنبه ها صبح 9 کلاس آز سیتسم عامل دارم و بعدا زبان تخصصی دارم و بعدش باید سه ساعت وایستم که کلاس زیر پردازنده شروع بشه البته امروز ساعت 3 باید برم کلاس گویا استاد کارمون داره